جدول جو
جدول جو

معنی معامله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

معامله کردن
دادوستد کردن، خریدوفروش کردن، سوداگری کردن، رفتار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
معامله کردن
عقد صفقةٌ
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
معامله کردن
Deal, Transact
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
معامله کردن
traiter, transiger
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
معامله کردن
处理 , 交易
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به چینی
معامله کردن
trattare, transare
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
معامله کردن
behandeln, abwickeln
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
معامله کردن
handlować, dokonywać transakcji
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
معامله کردن
иметь дело , совершать сделку
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به روسی
معامله کردن
мати справу , укладати угоду
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
معامله کردن
handelen, transacteren
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
معامله کردن
tratar, transaccionar
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
معامله کردن
सौदा करना , लेन-देन करना
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به هندی
معامله کردن
取引する
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
معامله کردن
লেনদেন করা , লেনদেন করা
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
معامله کردن
bertransaksi
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
معامله کردن
anlaşmak, işlem yapmak
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
معامله کردن
거래하다
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
معامله کردن
معاہدہ کرنا , لین دین کرنا
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به اردو
معامله کردن
เจรจา , ทำธุรกรรม
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
معامله کردن
kushughulikia, kufanya biashara
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
معامله کردن
negociar, transacionar
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
معامله کردن
לעסוק , לבצע עסקה
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ کَ / کِ دَ)
رفتار کردن. عمل کردن: در حالت خردی با مادر خویش چنین معاملت کرده اند، لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوع اند. (گلستان). که با وی همان معاملت کردند که با دیگران کردند. (سعدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقاتله کردن
تصویر مقاتله کردن
با هم کار زار کردن کشتار کردن: (مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران) (ظفر نامه یزدی. چا. امیر کبیر 381: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
بیشازنیدن درمان کردن شکردن علاج کردن درمان کردن مداوا کردن: او را باندرون دامغان بردند که معالجه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معانقه کردن
تصویر معانقه کردن
در آغوش کشثیدن در آغوش گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاوضه کردن
تصویر معاوضه کردن
چیزی را با چیزی عوض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاینه کردن
تصویر معاینه کردن
بیمار دیدن بیماری جستن، به چشم دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاشقه کردن
تصویر معاشقه کردن
عشقبازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بنرمی رفتار کردن، بتاخیر انداختن کاری را کوتاهی کردن اهمال ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداخله کردن
تصویر مداخله کردن
میانجیگری کردن پا در میانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پتکارتن پیکاردن پیکار کردن ستیزیدن جنگیدن: و با ما مجادله و مضاربه کنند، خصومت کردن دشمنی ورزیدن، مباحثه کردن در مسئله ای بنحوی که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بمخاطب بقبولاند
فرهنگ لغت هوشیار
ور تنیدن داد و ستد کردن معاوضه کردن چیزی را، تبدیل کردن وجه رایج کشور دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
مجیز گفتن، چرب زبانی کردن، تملق گفتن، مداهنه گری کردن، زبان بازی کردن، شیرین زبانی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد